منبع: https://www.jurassictoys.net/2023/06/11/jurassic-park-a-childhood-adventure-that-still-roars-within-me/

با ترک تئاتر، ذهنم درگیر افکار دایناسورها، ماجراجویی و دنیای باورنکردنی پارک ژوراسیک بود. من نمی توانستم در برابر اصرار مقاومت کنم تا تکه ای از آن جادو را با خودم به خانه بیاورم. روز بعد، پدر و مادرم را متقاعد کردم که مرا به اسبابفروشی محلی ببرند، و آن زمان بود که اولین اسباببازی پارک ژوراسیک را پیدا کردم: اکشن فیگور آلن گرانت. با گرفتن آن در دستانم، ارتباطی فوری با فیلم و شخصیت محبوبی که سام نیل به تصویر کشیده بود، احساس کردم. نمی دانستم که این اکشن فیگور فروتن دروازه ای به سوی مجموعه ای در حال رشد خواهد بود.
با نگاهی به گذشته، از سفر سرنوشتساز آن سالها پیش به پارک ژوراسیک بسیار سپاسگزارم. این یک کاتالیزور بود که یک عشق مادام العمر با دایناسورها و دنیای جادویی ایجاد شده توسط استیون اسپیلبرگ را شعله ور کرد. تأثیر آن تجربه هنوز در من طنین انداز است، و آن را به عنوان یادآوری با خود حمل می کنم تا احساساتم را در آغوش بگیرم و به دنبال شگفتی در جهان باشم.
عشق من به پارک ژوراسیک فراتر از مجموعه شخصی من بود. من مشتاقانه اشتیاق خود را با دوستان و خواهرم به اشتراک گذاشتم، و باعث شد ساعت های بی شماری از بازی های تخیلی و بحث های پر جنب و جوش در مورد دایناسورها و جادوی فیلم ها برپا شود. با هم، ماجراهای پارک ژوراسیک خود را خلق میکنیم، صحنهها را بازسازی میکنیم و داستانهای جدیدی را رویاپردازی میکنیم. حتی دنباله فیلم خودم را ساختم که خواهرم و بهترین دوستم در آن نقش آفرینی کردند.
سفری که با یک اکشن فیگور ساده آلن گرانت آغاز شد به مجموعه ای خارق العاده و عشقی تسلیم ناپذیر به دایناسورها و مجموعه پارک ژوراسیک تبدیل شد. از آن روز متحول کننده در سال 1993، در طول سال های بعدی اکتشاف و اکتشاف، من اشتیاق خود را پذیرفتم، تخیل خود را تقویت کردم و به جشن گرفتن موجودات الهام بخش که زمانی بر سیاره ما حکومت می کردند ادامه دادم.
با نمایش چهره آلن گرانت من با افتخار در غرفه شب من، مجموعه من به سرعت شروع به گسترش کرد. تولدها و تعطیلات فرصتی برای من شد تا فیگورها، وسایل نقلیه و هر چیز دیگری که نشان پارک ژوراسیک را دارد به دست بیاورم. هر اضافه شدن جدید موجی از شادی و احساس عمیقتر ارتباط با فیلم را به همراه داشت که به اشتیاق من دامن میزد.
همانطور که نورها در تئاتر کم شد و لوگوی نمادین استودیو یونیورسال روی صفحه نمایش بزرگ ظاهر شد، میتوانستم ساختمان هیجان را در درونم احساس کنم. فیلم در مقابل چشمان من باز شد و مرا به جزیره اسرارآمیز نوبلار برد، جایی که دایناسورها بار دیگر در زمین پرسه می زدند. جلوههای بصری الهامبخش و بزرگی جانوران ماقبل تاریخ مرا مجذوب کرد. این یک شاهکار سینمایی بود که تخیل من را مثل قبل برانگیخت.
در سال 1993، زمانی که من فقط یک کودک 11 ساله پر از کنجکاوی و شگفتی بودم، والدینم مرا به دیدن فیلمی بردند که زندگی من را برای همیشه تغییر میدهد: پارک ژوراسیک. نمی دانستم که این ماجراجویی هیجان انگیز عشق عمیقی به دایناسورها در من ایجاد می کند و من را در مسیر جمع آوری همه چیز پارک ژوراسیک قرار می دهد. از آن روز به بعد، شیفتگی من به این موجودات باشکوه، دوران کودکی من را شکل داد و به یک علاقه پایدار در سراسر زندگی من تبدیل شد.