به دلیل نداشتن عبارت بهتر، من طعم زندگی در یک شهر جدید را میچشم. هر ماه به یک فروشگاه دستفروشیهای مختلف سر میزنم که آنها را بررسی نکردهام. تلاش برای ماندگار کردن هیجان شکار. هیچ چیز بهتر از این نیست که در اولین بازدید خود از یک فروشگاه دستفروشی قدیمی کلیسایی، گنجی را کشف کنید. امروز من یک ارتش رستگاری را در حومه شهر بررسی کردم که بین یک مشروب فروشی و پمپ بنزین فشرده شده بود. من هیچ شانسی در VHS نداشتم، و کتاب ها هیچ رمانی که مدت ها فراموش شده بود را فاش نکردند.
من از میان سطلهای اسباببازیهای مکدونالدز و لوازم جانبی پلیموبیل تفنگ زدم و این مرد عجیب و غریب را پیدا کردم. نه لاستیکی، بلکه یک پلاستیک سخت تر مانند پلاستیک مردان ارتش است. نوع ماشین یک چهارم چیز. به آن چشم ها نگاه کن بوشمی ممکن است از این خزش خوش تیپ نشات گرفته باشد.
سپس یک Empire Real Squirmin’ Bug جلوی پازل ها نشسته بود! من و برادرم در کودکی بسته 2 تایی از اینها را به اشتراک گذاشتیم، او این Scorpion Squish را گرفت و من Hoppin’ Hornet را داشتم. حقه این است که سر آنها را که با یک نخ وصل شده است بیرون میکشید و سر را به بدن میچرخانید. اوج سرگرمی در سال 1996. اوه گفتم آنها با یک شیشه چرک آمدند، شما به سر تزریق می کنید و له می کنید؟
با استانداردهای کلکسیونرهای امروزی عمدتاً بی ارزش هستند، اما برای من بی ارزش هستند! من با خوشحالی 25 سنت و 10 سنت را برای همسایه عجیب و غریب بیجسم گزاف کردم.
عقرب در غرب وحشی خانه ای پیدا کرد که به آن تعلق دارد.
عمو Pester فقط میخواهد با این بچههای ناخالص تصادفی بنشیند تا جایی که بتوانم به جایی مناسبتر فکر کنم.
اگر درست می گویم، قبل از شروع بازدید از شهرهای دیگر، فقط یک فروشگاه صرفه جویی بیشتر دارم که باید از آن بازدید کنم… پس ماه آینده در ارتباط باشید و انگشتانتان را کنار هم بگذارید، من چیزی به همان اندازه هیجان انگیز می یابم!
منبع: https://thenostalgicbasement.blogspot.com/2023/01/the-best-37-cents-ive-spent-all-year.html